جدول جو
جدول جو

معنی کم بهره - جستجوی لغت در جدول جو

کم بهره
بی بهره، بی نصیب، بی سود، کم منفعت
متضاد: پرسود
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم بها
تصویر کم بها
کم قیمت، کم ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی بهره
تصویر بی بهره
بی نصیب
فرهنگ فارسی عمید
(کُ سَ)
دهی از دهستان دشت سر است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 435 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زُ رَ)
زن کلاب بن مره بود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ رَ / رِ)
سهیم. دو تن که از چیزی بهرۀ برابر دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ رَ / رِ)
شکم خواره. شکم پرست. پرخور. شکم بنده. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمۀ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمۀ آخر متعلق به قمر است و نیمۀ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمۀ آخر متعلق به شمس است. (یادداشت مؤلف از اصطلاحات احکام نجوم)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ رِ)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
زالزالک وحشی سرخ میوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خُ مُ رَ / رِ)
یک نوع ساز است. (ناظم الاطباء). (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 403)
لغت نامه دهخدا
پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بهره
تصویر بی بهره
تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم باره
تصویر شکم باره
شکم پرست، شکم خواره، پرخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم چاره
تصویر کم چاره
کسی که تدبیر ش اندک باشد کم تدبیر، امری که بسختی چاره پذیر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم بوده
تصویر کم بوده
دون وضیع مقابل شریف: (کسی نیست بدبخت و کم بوده تر ز درویش نادان دل خیره سر)، بدبخت فقیر، جمع کم بودگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم سفره
تصویر کم سفره
آنکه در سفره او غذای اندک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم بها
تصویر کم بها
کم ارزش، کم قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
ارزان، بی ارزش، بی قدر، رخیص، کم قیمت، نازل، نالایق
متضاد: پربها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نصیب، کم بهره، محروم، معرا، بی برگ، درویش، فقیر
متضاد: بهره ور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محل خروج آب از کرت شالیزار و رود آن به کرت دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی